صاد و سین ما

ساخت وبلاگ
شاید توصیف تابستان برای خیلی ها حوصله سر بر باشد،ولی برای من نیست!چون میدانم چه گونه توصیفش کنم!چون میدانم باید بنویسم که تولدش روز اول ماه اخر تابستان است.چون میدانم باید بنویسم فرشته ای در این فصلِ بدون شکوفه بال های را در اسمان جا گذاشته و بر این زمین خاکی قدم نهاده است.من باید این گونه بنویسم چون خواهری در اوج گرما،خنکای جانم شده؛چون خواهرم باران عاشقانه ی من را درست وسط تابستان به باریدن وا د صاد و سین ما...
ما را در سایت صاد و سین ما دنبال می کنید

برچسب : همیشه,بودیممن,تنهایی, نویسنده : tanhadarshahreshologh بازدید : 150 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:33

برای روز دختر شادی نمیکنم...یادم است زور دختر سال پیش که 14مرداد بود خودم به یادت اوردم که روز دختر است و من هم دختری هستم از جنس احساس و تو یک تبریک ساده گفتی ولیم من با همان تبریک خشک و خالی ذوق مرگ شدم و برای اینکه خدایی نکرده ناراحت نباشی عکسی در مورد مرد شدن پسر ها از همان اول -که از کانال گیز میز برداشته بودم -فرستادم و تو دوباره به من ساده تبریک گفتی من هم گفتم که یک بار تبریک گفته ای و بعد صاد و سین ما...
ما را در سایت صاد و سین ما دنبال می کنید

برچسب : خاطره,معمولی, نویسنده : tanhadarshahreshologh بازدید : 146 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 3:20

هیچ کس بلد نبود از لبخند درست استفاده کند...ان را بر لبان مترسک ها می دوختندبر لبان مجسمه ها میتراشیدندخومان هم که ان را میزدیم...ولی تو میدانستی؛ان را میکشیدی.تو لبخند را میکشیدی هر چند دردناک.تو ان ها را طرحی میکردی بر روی کاغذ بدون بغض های انتهایش...همه چیز در مورد ان ها عالی بود همانطور که خودشان،البته تا جایی که من ان ها حماقت را نمیکردم...بعد از ان جمله بغض های انتهای ان لبان خندان رو شدند؛م صاد و سین ما...
ما را در سایت صاد و سین ما دنبال می کنید

برچسب : نقطه, نویسنده : tanhadarshahreshologh بازدید : 139 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 3:20

از همان اول از لوزی و کشیدنش خوشم نمیامد!سخت بود!کج و کوله در می امد!اما پدرم با نقاله خوب میکشیدش!من هم خب کار با نقاله را که یاد گرفتم،کشیدمش.سخت بود اما یاد گرفتم...میدانی حالا که بزرگتر شده ام همان حس را نسبت زندگی و تحملش دارم!ست است!جان در پا میخواهد،خون در رگ میخواهد،نفس در سینه میخواهد،مخاطب خاص میخواهد،عشق در دل میخواهد...اغوشت جانی بود در پا؛دیدنت خونم بود در رگ؛بوسیدنت نفسم بود در سینه؛ صاد و سین ما...
ما را در سایت صاد و سین ما دنبال می کنید

برچسب : چهار,ساده,«ر»«ف»«ت»«ن», نویسنده : tanhadarshahreshologh بازدید : 125 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 3:20